با پوزش ازاقلیتی شریف که ذیل این صفات نمیگنجند:
گذشت دوران تحمـــــــیق جماعت، بیسوادی، منبر وملا
که با گفـــــــتار پوچ مـن درآوردی، به دلها راه بگشایند
برای خواندن قران به گوش طفل وعاقد درعـــــروسیها
نمـاز میت ومنبر، وجــــــــــــود زاید خود را بیــــــفزایند
بهجزیکمشت اوهام وخرافات ازچهعلمی بهره ای دارند
بخــــــــــوانی گر تو از آنان رسالاتی، دقیقا ژاژمیخایند
بهکلی از تمام شادی وخـوشحـــــــــــــالی مردم گریزانند
طرفدار غم وغصه، دراینگونه مجـــــــــــالس باز پیدایند
سخنها رفته ازامیال حیـــــــــوانیشان در حوزه وحجره
از آن در باور مردم دروغ است آنچـــه میگویند، خنثایند
زپیغمبر مقام خــــــــــویش را کمتر نمی دانند، درهرحال
غرور و نخوتی دارند پوشالی وسر برعـــــرش میسایند
اگر چه منع میســــــــازند مردم را زدنیا و خوشیهایش
ولی در پرخوری، زنبارگی وحـرص ثروت نا شکیبایند
اگر یکلحظه از زیر گلوی خـــــــــــلق بردارند سرنیزه
زنفرت له شوند در زیر پای ملت، ار چه سنگ خارایند