اینجا
بطالت است که برسرت آوار میشود
اندوه ویأس ذرّه ذرّه
دردلت انبارمیشود
کوآن تلنگری که
بلرزاندوبریزدغم را
ازدل؟
یکبار، فقط
یک بار
پس کی بهارمیشود؟
آنگاه که نسیم ازبسترگل
آرام برمیخیزد
وماهتاب، نجیبانه به خلوت عشاق
سرک میکشد
وترنّم جویبار
قاصدکهارابه خواب میبرد،
آن دم که بلبل
بذرعشق را باآوازی خوش به گوش جان گل میافشاند
وخورشید
پردهٔ نازک ابررا
پس میزندتازندگی را تداوم بخشد،
من، تنها رؤیای تورادارم،
با یک گل بهارنمیشود.
بطالت است که برسرت آوار میشود
اندوه ویأس ذرّه ذرّه
دردلت انبارمیشود
کوآن تلنگری که
بلرزاندوبریزدغم را
ازدل؟
یکبار، فقط
یک بار
پس کی بهارمیشود؟
آنگاه که نسیم ازبسترگل
آرام برمیخیزد
وماهتاب، نجیبانه به خلوت عشاق
سرک میکشد
وترنّم جویبار
قاصدکهارابه خواب میبرد،
آن دم که بلبل
بذرعشق را باآوازی خوش به گوش جان گل میافشاند
وخورشید
پردهٔ نازک ابررا
پس میزندتازندگی را تداوم بخشد،
من، تنها رؤیای تورادارم،
با یک گل بهارنمیشود.