بهاروعشق  

Posted by: mehran in

این‌جا
بطالت است که برسرت آوار می‌شود
اندوه ویأس ذرّه ذرّه
دردلت انبارمی‌شود
کوآن تلنگری که
بلرزاندوبریزدغم را
ازدل؟
یک‌بار، فقط
یک بار
پس کی بهارمی‌شود؟
آن‌گاه که نسیم ازبسترگل
آرام برمی‌خیزد
وماهتاب، نجیبانه به خلوت عشاق
سرک می‌کشد
وترنّم جویبار
قاصدک‌هارابه خواب می‌برد،
آن دم که بلبل
بذرعشق را باآوازی خوش به گوش جان گل می‌افشاند
وخورشید
پردهٔ نازک ابررا
پس‌ می‌زندتازندگی را تداوم بخشد،
من، تنها رؤیای تورادارم،
با یک گل بهارنمی‌شود.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات

ارسال یک نظر