روزگاران برمراد ومیل ما چرخید، شادم من شدید
چهره بررویم گشود وعاقبت خندید، شادم من شدید
سرزمینسینهبارانی وابریبودوبس تاریک وسرد
آسمـــــان آبی شد وشمس سما تابید، شادم من شدید
راه یاری بستـه بود وشاهد مقصود دورازدسترس
باز شدراه وصــالی سربه سر امّید، شادم من شدید
لشـــــکر سیّال غربت حمله میآورد برمن، سالها
ایستـــــادم، ره ندادم لحظهای تردید، شادم من شدید
نیمه شبها بود ومن، تنهــــایی ورازونیازم با خدا
تازرحمت،رنج وزحمتازدلمبرچید،شادم من شدید
شادیم رادوست دارم باشماقسمت کنم،ای دوستان!
غصّه رادرقلب دشمن کردهام تبعید،شادم من شدید